داستان بابالنگ دراز يكي از مهم‎ترين آثار جين وبستر است. او این داستان را در سال ۱۹۱۲ نوشت، داستانی که هم به مرز پرفروش‌ترین کتاب‌ها رسید و هم نام نویسنده اش را در ادبیات داستانی نوجوانان جاودانه کرد. با این وجود، باید گفت اين داستان به شيوه‎اي بيان شده كه هر فرد، در هر سن و سال، ارتباط خوبی با آن برقرار می‌كند به طوری که براساس آن فیلم هایی ساخته شد که مورد استقبال بسیار قرار گرفتند و همین طور کارتونی(انیمیشنی) نیز  بر اساس این داستان ساخته شده است .

داستان بابا لنگ دراز درباره کودکی باهوش، مهربان و دوست داشتنی به نام جودی ابوت است که به کمک فرد خیری که از او فقط سایه ای با پاهای دراز در ذهن دارد، از نوانخانه پر درد و غم رها می شود و حتی به دانشکده راه می یابد. او در دانشکده دوستان خوبی مثل سالی و جولیا پیدا میکند و در آخر به هویت بابای محبوبش بابا لنگ دراز  پی می برد.

به دنبال موفقيتی كه اين داستان كسب كرد، دو سال بعد جين وبستر داستان ديگری در ادامه بابالنگ دراز نوشت به نام «دشمن عزيز».

بخشی انتخاب شده از متن:

" بابا لنگ دراز عزیز!
جایی که شما هستید برف می بارد؟ دنیایی که از بالای برج می بینم، یکسره سفید است. دانه های برف، به درشتی یک حبه قند، از آسمان می بارد. نزدیک غروب است و روی صندلی کنار پنجره نشسته ام و از آخرین روشنایی روز استفاده می کنم و این نامه را برای شما می نویسم. پنج لیره ی طلایی که برای من فرستادید واقعا غیر منتظره بود. ‌..."