قصه های مجید
چاپ شده در: 1353
برگزیده در: شورای کتاب کار کودک در سال1360و1362/کتاب برگزیده سال1364/ مجله سروش نوجوان در سال1367/ کانون پرورش فکری کودک و نوجوان در سال1368/ کیهان بچه ها در سال1370
ناشر: معین
خلاصه متنی از کتاب:
قصه های مجید با توجه به اینکه در دهه 60 منتشر شد علاقه مندانی از نسل امروز را به خود جذب کرده و همچنان محبوب نسل دیروز است. این داستان درباره ی زندگی نوجوانی کرمانی به نام مجید است که با از دست دادن پدر و مادرش با "بی بی"، مادربزرگش زندگی می کند. آن ها با حقوق بازنشستگی پدربزرگ روزگار می گذرانند ولی بی بی با بافتن ژاکت و فروش آن ها و مجید با کار در نانوایی در بعد از ظهرها و ایام تابستان کمک خرج خانه هستند . قصه های مجید در واقع اشاره ای به گوشه هایی از زندگی نوجوانی نویسنده است؛ او در برخی درس ها ضعیف است ولی انشا خوب می نویسد و آرزو دارد روزی نویسنده شود، زیاد کتاب می خواند و عاشق فیلم و بازیگری است،‌اما به دلیل وضعیت  نامناسب مالی و نبود پدر و مادر، حامی ای برای رشد ندارد. نوجوانان با خواندن این اثر متوجه می شوند که حتی مسائلی مانند فقر و یتیمی نمی تواند مانع انجام خیلی از کارها شود و آنان را با نوجوانی خودساخته و با اعتماد به نفس رو به رو می سازد که از پس خیلی از کارها بر می آید.  قصه های مجید از آن دست داستان های ناب و عمیقی است که مخاطبان و علاقه مندان آن خاطره زیادی از این کتاب و فیلم ساخته شد از رویش، توسط کیومرث پوراحمد دارند.داستان از طنز خوبی برخورد دار است که با نثر عامیانه و زبانی صمیمی به دل می نشیند.همچنین نویسنده با انتخاب زبان عامیانه به زنده کردن و یادآوری بسیاری از لغات، نکته ها، اصلاح ها و ضرب المثل های شیرین و پرمعنای زبان فارسی کمک می کند. قصه های مجید هم در یک جلد و هم به صورت پنج جلد جداگانه از انتشارات معین منتشر شده است.   بخشی انتخاب شده از داستان: "مش اسدالله صفحه‌ای از كتابی پاره كرد. با صفحه پاره شده پاكت قیفی درست كرد. تویش تنباكو ریخت. گذاشت توی ترازو. وزنش كرد. درش را بست و داد دست من. قند و چای و زردچوبه هم گرفته بودم. مش اسدالله چرتكه انداخت، حساب كرد و پولش را گرفت. راه افتادم. به خانه كه رسیدم، مادربزرگ چیزهایی را كه از مش‌اسدالله، بقال سركوچه، گرفته بودم از من گرفت و پاكت ها را خالی كرد و كاغذهایشان را كه صفحه كنده شده كتاب بود، داد به من و گفت كه بریزم توی سطل آشغال..."
متن کامل کتاب:

نظرات بینندگان

تعداد نظرات منتشر شده : 0

دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید

بازدید کننده گرامی پر کردن فیلدهای ستاره دار الزامی است