ثبت نام     ·       وارد شوید
  اخبار     ·       (+98) 22501257
نگاهی کوتاه به ژانر پلیسی
نگاهی کوتاه به ژانر پلیسی

جرم و جنایت و ترس و وحشت از پدیده های معمول شهرهای بزرگ هستند، به همین دلیل با آغاز قرن نوزدهم و گسترش شهرهای صنعتی که جرم و جنایت با حجمی گسترده تر از پیش و با اشکالی هول آور در جوامع شهری روی دادند، ژانر پلیسی نیز شکل گرفت. ..

 
داستان ها و رمان های پلیسی، جدال بین خیر و شّر را در مقابل دیدگان خواننده به نمایش می گذارد. در یک سو جنایتکار قرار دارد که نماینده ی شّر و بدی است و در سوی دیگر، دستگاه پلیس یا ماجراجویی است که از طریق جمع آوری منطقی اطلاعات و ارتباط دهی مدارک و شواهدی که به "سرنخ" معروف است، پرده از روی هویت عامل یا عاملین جنایت بر می دارد و از این طریق عدالت را برقرار می کند.
 
بنابراین هرچه جرایم مهیب تر و پیچیده تر باشد، پلیس یا ماجراجو نیز می باید دلیرتر، باهوش تر و آگاه تر باشد تا بتواند با نیروهای شیطانی که از تمام توانایی خویش برای ضربه زدن به امنیت جامعه استفاده می کند، مبارزه کرده و او را از پای درآورد. البته چنین ابرقهرمان یا ابرکارآگاهی را تنها می توان در داستان های پلیسی جستجو کرد و دید، زیرا در زندگی واقعی کمتر چنین موجودی دیده می شود که هم از هوشی خارق العاده برخوردار باشد و هم جسور و اشتباه ناپذیر و قدرتمند باشد و همین موضوع است که داستان های پلیسی را محبوب اکثر مردم دنیا کرده است. 
 
برخی از محققان ادبی، داستان" سه سیب" در مجموعه ی " هزار و یک شب" را اولین داستان جنایی شناخته شده در ژانر پلیسی دانسته اند اما اکثرا "ادگار آلن پو"، داستان نویس و شاعر آمریکایی را به خاطر نگارش سه داستان " قتل های خیابان مورگ " ، " اسرار ماری روژه" و " نامه ی ربوده شده" و معرفی کارآگاهی به نام "شوالیه آگوست دوپن" بنیانگذار ادبیات پلیسی به شمار می آورند. 
 
به مرور و با حوادث مهیبی که در دنیا روی داد، مردم از رمان معمایی روی برتافتند. " دوروتی. ال. سایرز" در ۱۹۲۰ اعتراف کرد که رمان معمایی به بن بست رسیده است، زیرا خوانندگان به تدریج تمام ترفندها و شگردهای پنهان کردن مجرم را یاد گرفته اند و پیش از پایان داستان، دست نویسنده را می خوانند.
 " فیلیپ وان دورن استرن" منتقد ادبی مشهور نیز در مقاله ای درباره بحران رمان معمایی و راه بیرون آمدن از آن نوشت: " امروزه ضرورت اصلی رمان معمایی، نوآوری در ابزار نیست، بلکه نوآوری در نگرش است. این ژانر در کلیتش نیاز به تجدید نظر و دگرگونی دارد. باید اصول اولیه اش بازشکافته شوند و این ادراک حاصل گردد که قتل به عواطف انسانی وابسته است و جا دارد که به گونه ای جدی، بررسی و تحلیل شود." 
در این میان " داشیل همت" و پیروانش با دستمایه قرار دادن وقایع جنجالی و رویدادهای جنایی روز که حاصل بحران اقتصادی، فقر و بیکاری، یأس و بدبینی و هراس و اضطراب بود، نوع جدیدی از ادبیات پلیسی را به وجود آوردند که از سوی منتقدان به "رمان کارآگاهی خشن"، "رمان پلیسی اجتماعی" یا "رمان پلیسی واقعگرا" معروف شد.
 
دوستداران ادبیات در ایران نیز در اوایل قرن بیستم و در اواخر دوره ی قاجاریه با آثار پلیسی آشنا شدند.ابتدا "عبدالحسین میرزا مؤید الدوله" " پلیس لندن" اثر "کونن دویل" را از روی نسخه عربی به فارسی ترجمه کرد که در سال۱۲۸۳ شمسی به چاپ رسید. سپس " میراسماعیل موسوی عبداللّه زاده" کتاب "شرلوک هولمس در ایران و عثمانی" را ترجمه نمود که در سال ۱۳۲۳ در تهران منتشر گردید. 
ترجمه آثار کونن دویل و " موریس لوبلان" در ایران همچنان ادامه یافت. در این میان نیز چند نویسنده با وام گرفتن از کونن دویل به نوشتن داستان پلیسی پرداختند که در این زمینه می توان به " کاظم مستعان السلطان" (هوشیدریان) اشاره کرد که در ۱۳۰۴ "داروغه ی اصفهان یا شرلوک هولمس تهران" را نوشت که در آن، صادق ممقلی، داروغه اصفهان و دستیارش محمود را از شرلوک هولمز و دکتر واتسون گرته برداری کرده است. 
 
از نویسندگانی که در این ژانر نوشته اند می توان اشاره کرد به:
 
ویلیام ویلکی کالینز، پل فه وال، آگاتا میلر کریستی، داشیل همت، ریموند چندلر، جیمز هادلی چیس، پیتر چینی، برت هرشفلد، ژرژ سیمنون، پاتریشیاهای اسمیت، گیلبرت کیت چسترتون، فریدریش دورنمات، بوآلو نارسژاک، جانلوکاره، امیر عشیری، قاسم هاشمی نژاد، سماعیل فصیح.
 
 
* برگرفته از مقدمه ی کتاب مجموعه ساعت فاجعه۱، دکتر حسن خزائل، نشر دبیر.
 
 
 
 

منبع : www.nodair.com

نظرات بینندگان

تعداد نظرات منتشر شده : 0

دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید

بازدید کننده گرامی پر کردن فیلدهای ستاره دار الزامی است